بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند