علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!