همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس