همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر