تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت