سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس