چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس