مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس