همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست