به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را
به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود غرق تماشا
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
در کوچههای نگاهت، ای کاش میشد قدم زد
در شرح قرآن چشمت، آیه به آیه قلم زد
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست