به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما