بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان