بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت