گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست