کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز