ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید