گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
پر طاووس فتادهست به دست مگسان
کو سلیمان که نگین گیرد از این هیچکسان؟
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
بیتو ای جانِ جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات