میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا كجا دیدم
به هر جایی كه رو كردم، فقط روی تو را دیدم...
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين