علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت