لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را