فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را