ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم