چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد