میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است