اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
غرقۀ شک! غرق باور شو که چندان دیر نیست
در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگی حضرت معبود زدیم
چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای نقطهٔ عطف آفرینش
روح ادب و روان بینش
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار