ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید