ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم
لببسته زخمیم اما در خنده، خونگریه داریم
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن