کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود