نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم