به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست