قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت