صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند