با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
پس از شام غریبان یاد یاری ماند و من ماندم
فروغ دیدۀ شبزندهداری ماند و من ماندم
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت