هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود