در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد