کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس