توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم