پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند