ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام