خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن