چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها
برخیز و کفن بپوش سر تا پا را
تا گریه کنند آن قد و بالا را
خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بیکرانه شد