کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست