آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته