این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود