این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
برای من دو چشم تر بگیرید
سراغ از یک دل پرپر بگیرید
سری بر شانۀ هم میگذاریم
دل خود را به غمها میسپاریم
شکسته، ارغوانی مینویسم
به یاد لالههای بیسر باغ
به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را
و سر دادند بیتو تارها آهنگ هجران را
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو