گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت