هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست