تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست