چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشتهست
ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشتهست!
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بیکرانه شد
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش