با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
با گوشۀ شالت پر پروانهها را جمع کردی
گرد و غبار کاشی صحن و سرا را جمع کردی
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این